سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات کودکی ساینا

پدرانه

دختر عزیزم، دلبندم امشب بعد از 2 ماه و 8 روز اومدم برات بنوسیم. از زمامه و درسهایی که باید یادبگیری تا تو زندگی بهتر و مصمم تر قدم برداری. هر پدری باید به دخترش اینها رو بگه، البته من وقتی بزرگ شدی بهت میگم ولی اینجا هم مینویسم تا با هربار ورق زدن این صفحات برات تکرار بشه و نگی بابای نصیحت کنی دارم. البته مامانت همیشه برات نوشته و مینویسه و بیشتر از بابات فعاله، ولی من این مطالب رو به عنوان تجربه های زندگی مینویسم تا همراهت باشه.   امروز بابایی یکی از عصبهای کمرش گرفته بود که خیلی درد میکرد و مجبور شد آمپول بزنه و بیاد خونه بخوابه، بیشترین چیزی که حالمو خوب کرد همدردی تو بود که باتمام کوچیکیت بزرگترین احساسات رو نشون میدادی و کنار ...
13 اسفند 1391
1